در آن دوران نابسامان دبیرستان، درست زمانی که شما به همان اندازه سردرگم هستید که معلم ریاضی تان اذعان دارد و هورمون هایتان به شما یادآوری می کنند، زندگی من به شکل وحشتناکی با ترسناک ترین تجربه ممکن برای یک کودک مدرسه ای تغییر کرد. من مدرسه ام را عوض کردم. با تشکر از هوش سرشار اداره محلی مدارس و قوانین جدید منطقه بندی مدارس، من باید به دبیرستان جدیدی به عنوان سال اولی منتقل می شدم. با توجه به اینکه مدرسه جدید من یک نمونه اجتماعی کاملا متفاوت و جدید بود.

من از یک نوجوان متوسط الحال نابسامان به کسی تبدیل شده بودم که از اینکه دیده شود به شدت می ترسید و همانطور که از اتوبوس پیاده می شدم، تمام بدنم خیس از عرق می شد. صحبت کردن با دختران را فراموش کنید. همان راه رفتن در راهرو مدرسه در هنگام زنگ های تفریح به اندازه کافی سخت و کشنده بود. تمام چشم ها مرا نگاه می کردند! خانواده و دوستانم مرا تشویق می کردند که اعتماد به نفس بیشتری داشته باشم. این احتمالا بدترین نصیحتی بود که می توان به کسی کرد که در مرز اختلال هراس اجتماعی قرار دارد.

وقتی به گذشته نگاه می کنم، می دانم آنها نیت خوبی داشتند اما به هر حال توصیه شان افتضاح بود! آیا واقعا از من انتظار داشتند که دکمه مربوط به اعتماد به نفس را در مغزم فشار بدهم؟ اوه، ببخشید، یادم رفت دکمه اش رو بزنم! این پروسه زمان زیادی گرفت و در واقع تنها چیزی که به شکل سیستماتیک اعتماد به نفس مرا افزایش داد قهرمان ها بودند، به خصوص کشتی گیران و هنرهای رزمی.

این مسئله بیشتر مربوط به چالش های فیزیکی بود تا مدیریت و رهبری کردن. هر چه بیشتر یاد می گرفتم اعتماد به نفس بیشتری در من رشد می کرد و آهسته به تمام نواحی دیگر روح و جسمم نیز گسترش پیدا می کرد. بیشتر شبیه این بود که اگر می دانستم در چیزی مهارت دارم، می دانستم که به اندازه کافی خوب هستم که بتوانم با دیگران هم صحبت کنم.

اشتباهی که بیشتر ما در مورد اعتماد به نفس می کنیم

اینکه به کسی بگوییم اعتماد به نفس داشته باش، درست مانند این است که بگوییم شاد باش. شادی مستقیما به دست نمی آید، و اگر هم بیاید نتیجه هم به سرعت فراموش می شود و هم ناامید کننده است. در عوض شادی محصول جانبی رها کردن خود در ادامه یک احساس، فکر یا لحظه است. چون به دنبال شادی و اعتماد به نفس نمی توان رفت بلکه محصول یک تجربه یا پروسه تغییر در زندگی است.

یک فرمول اصولی برای ایجاد یک اعتماد به نفس ماندگار وجود دارد

ترسیدن از چیزی + راه حل انجام آن + انجام دادن آن = اعتماد به نفس

جمله های الهام بخش، نکات روانشناسی و تایید خود، تنها محرک های موقت اعتماد به نفس هستند. علیرغم اینکه ممکن است باعث شوند شما حال خوبی پیدا کنید اما فاقد اصول ابتدایی افزایش اعتماد به نفس هستند. این موارد همچون چسب زخم های موقت هستند. شاید شما می خواستید یک فرمول اسرار آمیز بشنوید، اما مانند بسیاری چیزهای دیگر در زندگی، پایه گذاری شروع های بزرگ اغلب به شکل فریبنده ای آسان به نظر می رسند، تنها زمانی که از دور به آنها می نگریم مشکل و غیر قابل دسترس به نظر می رسند.

چالش، هاونی ست که پایه های اعتماد به نفس در آن ساخته می شود. ما با هر موفقیت یک پایه اعتماد به نفس را می سازیم. شاید این فریب دائمی است برای کمک به خود. چرا که یک منبع بیرونی مورد نیاز است که اولین پایه اعتماد به نفس را برای رشد خویشتن بنا می کند. این ایده از کودکی ما نشات گرفته است. جمله «عزیزم تو فوق العاده ای!» برای ساختن اعتماد به نفس کودک بیان می شود. اما استفاده از این نظرات و تعاریف فریبنده برای یک بزرگسال سراسر ظاهری و ریاکارانه به نظر می آید.

به افرادی که اعتماد به نفس ندارند چه بگوییم

به جای آنکه به آنها بگوییم که آنها به صورت ذاتی فوق العاده و محشر هستند، یک چالش را به آنها پیشنهاد کنیم. ممکن است آن را جدی نگیرند اما شما سهم خود را انجام داده اید. شما نمی توانید اعتماد به نفس را به زور به کسی بدهید. تنها یک تجربه قابل تغییر می تواند برای ایجاد اعتماد به نفس ماندگار روی افراد به کار رود. هر چالشی بدون در نظر گرفتن اینکه چقدر خیالی به نظر می رسد، آب و نوری است که برای رشد دانه اعتماد به نفس لازم است.

هیچ بازنده ای وجود ندارد. همانند کابوی ها ما آنقدر در گیر موفقیت هستیم که اغلب فراموش می کنیم که هر چالش را تنها یک تجربه شخصی قابل تغییر ببینیم. بدون توجه به نتیجه به عهده گرفتن کارها و کامل کردنشان به تنهایی نشان می دهد که هر انسانی توانا و قادر است. من در مدت ۸ سال گذشته معلم دبیرستان بوده ام و باید اعتراف کنم که از ایجاد تغییرات بزرگ زندگی تنها با دادن نصیحت های الهام بخش دست کشیده ام و در عوض چالش را پیشنهاد می دهم.

به دانش اموزانی که کمبود اعتماد به نفس دارند، رشد کردن را آموزش می دهم. از چیزهای کوچک شروع می کنم و به آنها قدرت می دهم که اعتماد به نفسشان را بسازند و در آخر گوشه ای می ایستم و آنها را تماشا می کنم که چگونه با هر چالش اعتماد به نفس خود را می سازند.

برنامه اعتماد به نفس بی پایان

سه مرحله ساختن اعتماد به نفس را به خاطر داشته باشید. به نظر راحت می آید، نه؟

۱- چیزی را که از آن می ترسید انتخاب کنید

۲- متعهد شوید که آن را انجام دهید و ادامه دهید.

۳- به عنوان نتیجه اعتماد به نفس خود را افزایش دهید.

به نظر خیلی ساده می آید؟ زیبایی این سادگی در این است که آن، عامل زیرین دست آورد های بزرگتر است. آبی است که به آرامی راه خود را از میان سنگ باز می کند یا دستی است که یک شاهکار خلق می کند. فرمول های ساده می توانند نتایج غیر قابل باوری خلق کنند. دفعه بعدی که کسی کمبود اعتماد به نفس داشت و احساس می کرد که نمی تواند ادامه دهد یا نمی داند چگونه ادامه دهد، با جملات خوش بینانه و انگیزه بخش او را امیدوار نکنید. در عوض به او چالشی ارائه دهید.

آیا شماهم در زمینه های خاصی کمبود اعتماد به نفس دارید؟ در چه چیزی می خواهید اعتماد به نفس بالایی داشته باشید؟ برای ما نظر بگذارید و ما را مطلع کنید.

اگر چیزی شما را می ترساند، امتحانش کنید. سث گودین